شب یلدای عشق
شبی که تصویری رویایی داشت ، مهتابی و عاشقانه داشت.
مهتاب آن شب محفل دو عاشق را روشن و نورانی کرده بود.
ستاره ها با شور و شوق خاصی می در خشیدند.
شبی که هم ستاره بود در آسمان و هم مهتاب!
آغاز عشق در شب بلند دلهایشان بود�
شبی که تا صبح حرفهای عاشقانه و درد و دل بین دو عاشق بود�
شبی که رنگ تنهایی محو شده بود و رنگ عشق و دوستی و محبت نمایان بود�
هنوز تا سحرگاه عشق مانده بود ، آرزوی دو عاشق این بود که هیچ گاه این شب بلند پایانی نداشته باشد ، آرزو داشتند شبی پایان نیافتنی باشد�
دل های هر دویشان شبی بلند را در پیش داشتند �
دلهایشان تا صبح با هم است و درد و دل می کنند�
چه شب زیبایی و چه سحرگاه پر خاطره ای بود�
لحظه ای گرم و از صفا و صمیمیت بود!�
لحظه ای که سحرگاهش در دل عاشقان پر از محبت بود..
دلهای دو عاشق شب بلندی را در پیش داشتند ، شبی که تنها محبت بود و دلداری!
شبی که در اعماق دلهایشان تنها محبت دیده می شد�
دلهایشان انتظار آغاز شب یلدا را میکشیدند تا هر چه می خواستند درد و دل کنند�
شبی که تنها آواز دلنشین عاشقی شنیده می شد�
کاش این شب بلند و زیبا و فراموش نشدنی دوباره فرا رسد�
شنبه 14 آبان 1390 - 11:49:22 AM